
چی از این بهتر
که تولدم با میلاد دُر دانه ات یکی شده ...
.
.
.
یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا...
موضوعات مرتبط: دلنوشته
کلاس اول بودم
یه روز کتابمو خونه جا گذاشتم
معلمم گفت ایرادی نداره
مواظب باش خودتو جا نذاری...
خندیدم...
نفهمیدم چی میگه!!
آخه مگه میشه یکی خودشو جا بزاره؟؟
وقتی بزرگ شدم فهمیدم میشه خودتو جا بذاری
یه گوشه شهر
کنج حرم ...

موضوعات مرتبط: دلنوشته
به نام خدا
دیگر قلم توان نوشتن ندارد
از فاصله دور برایتان می نویسم
گفته بودن اگر خورشید از ما دور شود انسانها یخ میزنن
اما...
اصلا باورم نمی شد روزی ما از خورشید فاصله بگیریم
۴ عنصر حیات آب باد خاک و آتش بود
حالا ۴ عنصر حیات من حرم حرم حرم و حرم شده
دلتنگم آقاجان چیزی نیست
اما...
یادش بخیر دلمان که می گرفت ساعت ۸ واگن ۸ کوپه ۸
سوار میشدیم و میرفتیم پی درمان زخم هایی که به جز شما نمی توانستم به کس دیگری بگویم
یادت هست آقا...
من بودم و شما بودی و کبوترهای حرم
حالا من ماندم و یک دنیا حسرت و دلتنگی
یادت هست آقا...
وقتی در حرمت قدم میزدم غرور لعنتی مرا می گرفت
وقتی به بال زدن کبوتر ها نگاه میکردم به خودم میبالیدم
یادت هست آقا...
باب الجوادت را میگویم هربار که خواستم از باب الجواد گنبد زیبایت را ببینم نشد...
مگر اشک های مزاحم می گذاشت
بگذریم آقا...
برخلاف عشق که هیچ وقت تمام نمیشود
انتظار تنها واژه ای ست که پایان دارد
دلخوشم به پایان انتظار...
پایانی که سه مرتبه آغاز می شود
جد گرامیتان فرمودند هرکسی را که دوست داشته باشی در روز حشر با او محشور می شوی
اصلا باورم نمیشود...
چه محشری به پا کنم در روز حشر تا شاید به شما ثابت کنم چقدر دوستتان داشتم و دارم...
کوچکترین کبوتر دلتنگ شما
عبدالرضا ثابتی
موضوعات مرتبط: دلنوشته
![]()
عشق مثل نماز می مونه
همینکه نیت کردی
دیگه نباید به اطرافت نگاه کنی...
جز تو مرا نیست کسی در نظر
موضوعات مرتبط: دلنوشته
تو ...
پشت و پناه منی
یاامام رضا ...

آقا جان...
یه چیزهایی هیچ وقت تغییر نمی کند...
هیچ وقت...
منتظرتم آقا...

یعنی میشه
یه گوشه ی این تصویر
عکسه دل من باشه
بالای اون برچسب بزنن
"جا مانده در حرم "

باران بهانه ای بود
تا من در زیر چادر مادرم
در حرمت میگشتم
اما...
ای کاش الان
مادرم بود
حرمت بود
و باران بند نمی آمد

این روزها...
زیاد در شهر باد می وزد...
حتما میخواهد از راه دور
سلام ما را به حرم برساند...

حتی ماه هم سر به بیابون میزاره ...
آخه توی حرم جایی نداره ...
مادرم راست میگفت که اونجا همیشه روزه ...
راست میگفت ...

موضوعات مرتبط: دلنوشته
میگویند
روز محشر با هر کسی که
دوستش داشته باشی محشور میشوی ...
یعنی من با تو؟!!
چه محشری میشود محشر
من چقدر برای آمدن محشر بی تابم
موضوعات مرتبط: دلنوشته
حکم پیشانی ام این بود که تو معشوق شوی
منه بیچاره یک عمر به دنبال تو مسافر باشم
موضوعات مرتبط: دلنوشته
به خادمت گفتم:
فرش ها که تمیزند چرا جارو میزنی؟
لبخندی زد و رفت...
اما تا رو به گنبد شدم
نگاهم از خجالت به روی فرش افتاد
تازه فهمیدم چرا فرش ها را جارو میزنن...
موضوعات مرتبط: دلنوشته






مرا 




.jpg)


